سرنوشت تلخ شاهزاده هودونگ / چه بلایی سر پسر امپراطور موهیول آمد؟
ماجرای عاشقانۀ میان موهیول و بانو یئون، با مرگ یئون سرنوشت ناگواری پیدا کرد، اما ثمرۀ این عشق پسری به اسم هودونگ بود که از قضا یکی از جالبترین ماجراهای عاشقانه در تاریخ افسانههای کرهای را رقم زد؛ به خاطر همین ماجرای عاشقانه و تراژیک است که داستان شاهزاده هودونگ به یک مضمون پرتکرار در ادبیات و فرهنگ نمایشی کره تبدیل شده است.
داستان شاهزاده هودونگ در کتاب سامگوک ساگی نیز ذکر شده که نزدیک به نهصد سال قبل گردآوری شده و از قدیمیترین منابع تاریخی-افسانهای کشور کره محسوب میشود.
طبق آنچه در سامگوک ساگی آمده، کشور گوگوریو مدتها برای تصرف کشور ناکرانگ تلاش میکند، اما نمیتواند آنجا را تصرف کند. عامل اصلی قوت کشور ناکرانگ، یک طبل مقدس و مرموز است که با نیرو و صدای خاص خود، مثل عاملی هشداردهنده در زمان تهاجمات خارجی عمل میکند.
در نهایت موهیول نقشهای را طرحریزی میکند. او پسر خود یعنی هودونگ را به ناکرانگ میفرستد تا با فریب دادن شاهدخت ناکرانگ، طبل مقدس را از بین ببرد و زمینه را برای حملۀ ارتش گوگوریو آماده کند.
هودونگ برای اینکه در رقابت با برادر ناتنیاش بتواند مقام ولیعهدی را به دست بیاورد، انجام این ماموریت دشوار را میپذیرد. او به ناکرانگ میرود و در آنجا مورد توجه پادشاه قرار میگیرد. پادشاه ناکرانگ برای اینکه از حملۀ احتمالی گوگوریو به کشورش جلوگیری کند، تصمیم میگیرد دخترش را به ازدواج هودونگ دربیاورد.
شاهدخت ناکرانگ نیز در اولین نگاه دلباختۀ هودونگ میشود، اما هودونگ نقشۀ متفاوتی در سر دارد. او میخواهد شاهدخت را وادار کند تا به خاطر عشق به او به کشورش خیانت کند و طبل را از بین ببرد.
این اتفاق نهایتا رخ میدهد و پادشاه ناکرانگ زمانی از خیانت دخترش مطلع میشود که ارتش گوگوریو به پای دیوارهای قلعه رسیدهاند.
پایان این ماجرای آمیخته با عشق، فریبکاری و خیانت، به تراژدی ختم میشود؛ شاهدخت ناکرانگ و هودونگ در نهایت هر دو کشته میشوند.
این داستان تراژیک بارها در فیلمها، سریالها، نمایشنامهها و رمانهای کرهای بازتاب یافته است. یک نمونه از این روایتها سریال «جا میونگ گو» بوده است که در سال ۲۰۰۹ ساخته شد. آنطور که یکی دو ماه قبل در رسانهها گفته شد، شبکۀ تماشا مشغول دوبلۀ فارسی این سریال و آمادهسازی آن برای پخش بوده است.