مادر مشهدی از پسرش شکایت کرد: افشانه فلفل به صورتم پاشید!

زن ۴۷ ساله‌ای که برای شکایت از پسرش به کلانتری گلشهر مشهد مراجعه کرده بود، با چشمانی اشک‌بار از گذشته تلخ و پر فراز و نشیب خود گفت:

به گزارش درلحظه، “در خانواده‌ای پرجمعیت متولد شدم و تحصیلاتم را تا سال اول راهنمایی ادامه دادم. هنوز درکی از زندگی نداشتم که یکی از اقوام دورمان، کریم، به خواستگاریم آمد. او هنوز خدمت سربازی نرفته بود، اما چون تنها پسر خانواده بود، خانواده‌اش اصرار داشتند زودتر ازدواج کند. با اینکه بسیاری از اطرافیان مخالف این ازدواج بودند، اما به اصرار مادرم پای سفره عقد نشستم.

چند ماهی از نامزدی‌مان نگذشته بود که رفتارهای خشونت‌آمیز کریم آغاز شد. تازه آن زمان متوجه شدم که خانواده‌ام بی‌دلیل مخالف نبودند. یک بار، فقط به خاطر اینکه نخواستم همراهش به سینما بروم، با تیغ موکت‌بری دستم را زخمی کرد. بارها مرا مجبور به سقط جنین کرد. با این حال، زندگی را تحمل کردم و صاحب دو فرزند شدم. پسرم مهرداد بزرگ‌ترینشان است.

کریم معتاد بود و شغلی نداشت. پدرش هزینه‌های زندگی‌مان را تأمین می‌کرد. اما وقتی دیگر توان ادامه این زندگی را نداشتم، تصمیم به طلاق گرفتم. پس از دو سال، سرانجام جدا شدم، اما برای گرفتن حضانت فرزندانم مجبور شدم از مهریه و دیگر حقوقم بگذرم. با این حال، فرزندانم نزد من نماندند و ترجیح دادند کنار پدرشان زندگی کنند.

مدتی بعد، دخترم، لاله، با چشمانی گریان با من تماس گرفت و از بلایی که پدرش بر سرش آورده بود، گفت. وقتی سراسیمه خودم را به خانه کریم رساندم، دیدم که به خاطر شرکت در یک جشن، موهای سر و ابروهایش را تراشیده است. او را با التماس به خانه‌ام آوردم و سعی کردم آینده بهتری برایش بسازم. در کنار کار، هزینه تحصیلش را تأمین کردم و از او خواستم پول‌هایش را تبدیل به طلا کند تا در آینده استفاده کند.

همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه یکی از آشناهای خواهرم به خواستگاری لاله آمد. آنها مدتی با هم در ارتباط بودند و قرار بله‌بران گذاشته شد. اما درست زمانی که مهمانان در راه بودند، مهرداد، پسرم، با موتورسیکلت به خانه آمد و گفت باید مراسم را لغو کنیم. دخترم که تحت تأثیر حرف‌های برادرش قرار گرفته بود، با من مشاجره کرد و طلاهایش را از من خواست. من از او خواستم تا بعد از مراسم هر تصمیمی که می‌خواهد بگیرد.

اما لحظاتی بعد، او وسایلش را برداشت و همراه برادرش از خانه فرار کرد. وقتی سعی کردم جلویشان را بگیرم، مهرداد اسپری فلفل را بیرون کشید و به صورتم پاشید. از شدت سوزش، حیران و وحشت‌زده به طرف یخچال رفتم و آب سرد روی صورتم ریختم، اما همچنان می‌سوختم. تنها راهی که برای کاهش سوزش پیدا کردم، گرفتن تکه‌ای کارتن از مغازه و آتش زدن آن بود.

حالا آمده‌ام تا از پسرم شکایت کنم. نمی‌دانم چرا سرنوشت من را به اینجا کشاند، اما دیگر نمی‌توانم این رفتارها را تحمل کنم.”

با توجه به حساسیت این پرونده، سرهنگ ابراهیم عربخانی، رئیس کلانتری گلشهر مشهد، دستور بررسی‌های قانونی و اقدامات روان‌شناختی را صادر کرده است.

منبع: همشهری

اخبار حوادثاخبار روز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ads
ads